نازنیننازنین، تا این لحظه: 19 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره

نازنین

میلاد امام زمان

شب ميلاد بار ديگر مژده بر ما مى ‏دهند نور اميدى به دلها مى‏ دهند در شب ميلاد مهدى قدسيان گل بدست پاك زهرا مى ‏دهند در رخ مهدى خدا را بنگرد هر كه را اذن تماشا مى‏دهند سامرا بيند ملائك فوج فوج بوسه ‏ها بر پاى مولا مى ‏دهند آمد آن يكتا پرست مه جبين فرش راهش بال جبريل امين آمد و آورد بهر ما نويد مولودش بخشيده بر دلها اميد اى خوشا آن دل كه با او همدم است در حريم عشق جانان محرم است عالم امكان اگر مُحرم شوند در طواف خانه نرگس كم است مهدى آمد آنكه همچون فاطمه ميوه ى قلب رسول اكرم است مهدى آمد آنكه سر تا پاى او كعبه ى جان تمام عالم است كلك قدرت در گلستان بهشت نام مهدى را به ...
30 خرداد 1392

محمّد

یا ایها المدثر از سال‌ها عزیمت گویا که آمدی تو! سردی ز چیست آخر؟ می‌لرزی از چه احمد؟ این بار آمدی تو! این بار گو چه دیدی در حال روزه‌داری وقت نماز آری؟! این بار گو چه دیدی؟! این بار آمدن نیست این بار فرق دارد انگار رفتنی شد   چشمان برق بارد انگار آشنایی می‌خواندت محمّد می‌گویدت صدا با آرامشی مؤثر برخیز ای محمّد یا ایها المدثر   ...
16 خرداد 1392

شعر قران

زنگ، زنگ قرآن بود زنگ با خدا بودن از خدا شنیدن حرف پاك و باصفا بودن آمد و معلم گفت: «مرضیه! بخوان»، خواندم ابتدای قرآن را، در ادامه اش ماندم ابتدای قرآن «حمد» سوره ای كه مشهور است سوره ای كه ما حفظیم سوره ای كه چون نور است بعد «حمد» و «بسم الله...» «ذالك الكتاب» آمد سخت شد برای من خواندمش ولیكن بد بچه ها كه خندیدند حال من گرفت اما دل زدم به دریا و كردم آن زمان غوغا بعد هم معلم گفت: «آفرین » و خندیدم بیست داد در دفتر من یواشكی دیدم! ...
16 خرداد 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نازنین می باشد